تولدت مبارک کوچولوی خاله

1396/09/24     23:44

پرتقالی ترین پرتقال من،سلام!امروز برایت مینویسم تا فکر نکنی دو روز با سلما بودن باعث فراموشی پرتقالی ترین عطر زندگی ام میشود.شاید گمان کنی،پرتقال که میگویم ذهنم درگیر ان درخترک بازیگوش است اما نه!تو بوی پرتقال میدهی،هم شیرین هم ترش،هم سرد هم گرم.

داوودی گونه ترین رایحه ی من!میبوسمت روی کاغذ تا بدانی فاصله گرچه اجازه ی خنداندنت را نمیدهد اما میتوان از روی کاغذ تورا بوسید؛ تورا بویید.اینکه فاصله فکر میکند برای خودش کسی است ،تا مدتی دوام می آوردمثلا وقتی 14-15 سال بعد بنشینی و کاغذ را بو کنی عطر خودکار بیک ام تو را خواهد خنداند و من خواهم خندید...

انیسکم؛ هم سن تو که بودم کسی برای 14 سالگی ام یادداشت نگذاشت،نگفت چه بویی میدهم کسی نگفت چه رنگی هستم حتی کسی نگفت چه رنگی بودن بهتر است،فقط آمرانه گفتند«نه»!

اما گلِ نی من!تا ابد گلبهی بمان،نگذار لکه ای خدایی نکرده چرک ات کند.خدارا دوست داشته باش.پدر و مادرت را ببوس!ازاینکه بگویی دوستشان داری خجالت نکش!از بی حوصلگی هایشان مرنج.تلافی نکن!یگ لحظه صبر کن ببینم!آمرانه شد که!اِی بابا!همان جمله ی اول کافی بود.

نگاه کن-> ساعت هم 00:00 ساعت 24ِ روز 24...

عطر باران من!-نگاهت میدارم تا تبسم تا نهال،تادرخت و ریشه و برگی به جان،تا تبسم تا شکفتن تا همان عطر دل انگیز بهار!-داشتم میگفتم تورا در این برگ تا هفدهم شهریور سال نود و هفت نگاهت امیدارم البته امید وارم بی انصافی شود و همچو یادداشت سلما که تا کنون فقط در اینستاگرام و وبلاگ و کاغذ خودم باقی مانده دیر نشود.

ترنم سبز من! خاله و وار دوستت ندارم، جانانه وار متصلم به تو!عطر یلدای من؛به بلندای یلدا متکبر نه ،مغرور باش!خودخواه نه،معتمد به نفس باش و آرام نه،شلوغ باش و بلندتر از آن کس دیگری نه و خودت باش.

خودت قسمت های تحکم آمیز را

آنطور که دوست داری تغییر بده.

وارونه ی عطر تو

انصاف نمیذاره نامه به موقع و به همراه من به قم و دست عشق کوچولوم برسه.

ولی نمیدونم موقعی که نشد براش هدیه بخرم کجا رفته بود این انصاف بازیگوش-_-

قربونت بشم عزیزکم...