من زاده ی بارانم
من زاده ی احساسم
من از همه کس خسته
خسته همه کس از من
بارانِ ترنم را بوییدم و بوسیدم
لبخند به لب آمد از عطر دل انگیزش
باران می زد و می زد هی
بر پنجره ی دل ها
باران می زد و می زد هی
بر شیشه ی ماشین ها
هر کس که از آن خسته
غر میزد و نق میزد
لیکن در پس این باران
فرهاد شده است عاشق
دیوانه شده است عاقل
مهر است و محبت را
همچون پر پروانه
لیلا دم این خانه
رنگی زده است انگار
باران چه غریبانه
کودک یک رعد است!
رعدی خشن همچون برق،
برقی خشن همچون رعد!
_____________________
قسمت آندرلاین شده کژتابیه یا ایهام؟
بامدادِ 97/7/2
اون شبم که نوشتمش اولین بارون پاییزی امسال داشت میبارید.
کامنت بذارید دیگه نزنین تو ذوقم!:)
صاد و سین ما...برچسب : نویسنده : tanhadarshahreshologh بازدید : 139