یه خاطره ی معمولی

ساخت وبلاگ

برای روز دختر شادی نمیکنم...یادم است زور دختر سال پیش که 14مرداد بود خودم به یادت اوردم که روز دختر است و من هم دختری هستم از جنس احساس و تو یک تبریک ساده گفتی ولیم من با همان تبریک خشک و خالی ذوق مرگ شدم و برای اینکه خدایی نکرده ناراحت نباشی عکسی در مورد مرد شدن پسر ها از همان اول -که از کانال گیز میز برداشته بودم -فرستادم و تو دوباره به من ساده تبریک گفتی من هم گفتم که یک بار تبریک گفته ای و بعدش بحث عوض شد فردایش که میشد15 مرداد یک چیزهایی گفتم و بعدش هم گفتم که دلم برایت خیلی تنگ شده و میخواهم ببینمت گفتی که خوب فراموشت کنم پاسخ دادم نمیشود امکان ندارد ان هم بعد وابستگی و بعدش حرفی زدی که مرا پشت لب تاب میخکوب کرد ولی خیلی ساده نوشتم عه؟واقعا؟باشه پس خدافظ ولی میدانی...تا چند روز بعدش هم پشت سر هم برایت تکست های کنایه دار میفرستادم یعنی باز هم این غرور لعنتی ام را زیر پایت گذاشته بودم و بعدش تو برای اینکه از دستم خلاص شوی بلاکم کردی و من...                              برای روز دختر شادی نمیکنم این شب برای من فرقی با شب های دیگر ندارد اشک خواهم ریخت...

[ سه شنبه سوم مرداد ۱۳۹۶ ] [ 18:59 ] [ TabRiZ_TuRk_gIz_SALVA ]

[ ]

صاد و سین ما...
ما را در سایت صاد و سین ما دنبال می کنید

برچسب : خاطره,معمولی, نویسنده : tanhadarshahreshologh بازدید : 147 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 3:20