چهار حرف ساده ی «ر»«ف»«ت»«ن»

ساخت وبلاگ

از همان اول از لوزی و کشیدنش خوشم نمیامد!سخت بود!کج و کوله در می امد!اما پدرم با نقاله خوب میکشیدش!من هم خب کار با نقاله را که یاد گرفتم،کشیدمش.سخت بود اما یاد گرفتم...
میدانی حالا که بزرگتر شده ام همان حس را نسبت زندگی و تحملش دارم!ست است!
جان در پا میخواهد،
خون در رگ میخواهد،
نفس در سینه میخواهد،
مخاطب خاص میخواهد،
عشق در دل میخواهد...
اغوشت جانی بود در پا؛دیدنت خونم بود در رگ؛بوسیدنت نفسم بود در سینه؛نامت مخاطب خاص من بود و خودت به همراه ان حس لعنتی که با تو امد عشقید در دل...
و تو ای همه ی من!همه ی اینهارا با یک مصدر ساده از من ربودی.
رفتنت ارایه نداشت،ارایه زیبا میکند دل نوشته را؛رفتنِ تو که زیبا نبود عاشقانه هم نبود که بگویم به عشق دیگری رفتی...میدانی رفتن تو ابرو مندانه بود چون به خاطر ابرویت رفتی.
اگر نویسنده_که تو باشی_این طور با ایهام رفته باشد خواننده_که من هستم_میتواند انتخاب کند:
1-ابرویت برایت مهم تر است...
2-دوستش داشتی اما به خاطر اینده مجبور به رفتن بودی...
اینجا خواننده مورد دوم را بیشتر پسند میکند اما مورد اول را انتخاب میکند!اینکه منتظر یک اتفاق بد باشی ولی یک اتفاق خوشحال کننده رخ بدهد؛انسان را چندین هزار برابر خوشحال یا حتی عاشق میکند...ولی بر عکسش ویرانگر تر از هزاران بمب اتمی است.دومورد از پیشامد ها را جا انداخته ام در مورد یکی شان همان بهتر که حرف نزنیم در موردش،ولی خب اگر خودت را اماده برای یک اتفاق یا خبر بد کرده باشی،شکست کمتری خواهی خورد...
تو ابرو مندانه با مصدر چهار حرفه ی رفتن مرا رها کردی و حال در این اتاق تاریک سه کلمه ی چهار حرفی باقی مانده:دختر عاشق تنها....

[ دوشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۶ ] [ 17:33 ] [ TabRiZ_TuRk_gIz_SALVA ]

[ ]

صاد و سین ما...
ما را در سایت صاد و سین ما دنبال می کنید

برچسب : چهار,ساده,«ر»«ف»«ت»«ن», نویسنده : tanhadarshahreshologh بازدید : 126 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 3:20